گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

گذشت عمرم ز نیمه و نیامدی

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

خروج یمانی

تاریخ: 97/12/10 

 آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

  موضوع: یمانی در روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)



https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=12548


..... روایت دیگری از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

«مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی»

محبت با مردم یمن محبت من است و بغض و دشمنی با مردم یمن دشمنی با من است.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 541، ح 2

دیگر با این روایت تکلیف آل سعود هم کاملاً روشن می‌شود. بازهم روایت دیگری از نبی گرامی اسلام در مدح یمنی‌ها وارد شده است که می‌فرماید:

«قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِیمَانُهُمْ وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ»

مراد از «الْمَنْصُورُ» همان یمانی است. در روایات متعدد داریم که کلمه «الْمَنْصُورُ» به معنای «الیمانی» یا «الیمانی المنصور» است.

«یخْرُجُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً ینْصُر خَلَفِی»

آنها با هفتاد هزار نیرو می‌آیند و فرزند من را یاری می‌کنند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 39، ح 1

نکته دیگر این است که قضیه یمانی از علائم حتمی و قطعی است. این قضیه از علائمی نیست که شاید در آن بدائی صورت بگیرد. در کتاب «کمال الدین»، «وافی» یا «بحارالانوار» روایتی از «عمر بن حنظله» از قول امام صادق وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

قبل از قیام حضرت مهدی پنج علامت حتمی و قطعی است. یکی از آنها خروج یمانی، خروج سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و فرورفتن سپاه سفیانی بر منطقه بیداء بین مکه و مدینه است. روایت دیگری از امام صادق وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

«خَمْسٌ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِم مِنَ الْعَلَامَاتِ الصَّیحَةُ وَ السُّفْیانِی وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاءِ وَ خُرُوجُ الْیمَانِی وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیة»

پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است؛ ندای آسمانی، خروج سفیانی، خسف بیداء، خروج یمانی و شهادت نفس زکیه.

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 436، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

بازهم در روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت می‌فرماید:

«النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْیمَانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیةِ مِنَ الْمَحْتُومِ

ندای آسمانی از نشانه‌های حتمی است، خروج سفیانی از نشانه‌های حتمی است، خروج یمانی از نشانه‌های حتمی است و شهادت تقل نفس زکیه هم از نشانه‌های حتمی است.

«وَ کفٌّ یطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ»

و دستی که از آسمان آشکار می‌شود از حتمی‌هاست.

شاید مراد ندایی است که جهان را به آمدن حضرت ولی عصر بشارت می‌دهد.

«وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیقْظَانَ وَ تُخْرِج الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا»

و صدایی در ماه رمضان که خوابیده را بیدار کند و بیدار را بترساند و دختران را از پرده بیرون کشاند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 252، ح 11

حال نمی‌دانیم مراد از این صیحه چیست. آیا زلزله هست یا شکستن صوت هوایی است که افراد در خواب را بیدار می‌کند، بیدارها را به وحشت می‌اندازد و زنان را از اتاق‌ها بیرون می‌کشد. مسئله بعد که در صفات یمانی آمده چنین است:

«لَمَّا خَرَجَ طَالِبُ الْحَقِّ»

وقتی طالب الحق قیام نمود.

زمانی که «عبدالله بن یحیی کندی» آمد و خود را طالب الحق معرفی کرد و گفت: من همان یمانی هستم، با وجود اینکه از خوارج و اباذی مذهب بود.

«قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ): نَرْجُو أَنْ یکونَ هَذَا الْیمَانِی»

هشام از امام صادق نقل می‌کند: امید داریم این شخص یمانی باشد.

«فَقَالَ: لَا، الْیمَانِی یوَالِی عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ)، وَ هَذَا یبْرَأ»

پس امام فرمود: خیر! یمانی اهل ولایت علی (ع) است، ولی این شخص از دشمنان اهل بیت است.

الأمالی (للطوسی)، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ص 661، ح 1375

نکته دیگر که عزیزان مخصوصاً کسانی که فریب این قضایا را می‌خورند باید به آن دقت کنند، این است که «مرحوم سید بن طاووس» و «مجلسی» در دو مورد در کتاب «بحارالانوار» نقل کرده است که یمانی از نسل حضرت زید است.

به بیان دیگر بعد از امام سجاد (علیه السلام) نسل یمانی و شجره یمانی از مسیر دیگر می‌آید. آقایانی که مدعی هستند «سید حسنی» فرزند امام حسن عسکری، امام هادی، امام جواد و دیگران است، این روایت خط بطلان بر این ادعاها می‌کشد. حضرت می‌فرماید:

«وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ عَمِّی زَیدٍ بِالْیمَن»

یمانی از نسل عمویم حضرت زید است و از یمن قیام می‌کند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 83، ص 63، ح 1

به فرموده حضرت یمانی از یمن قیام می‌کند، نه از عراق یا بصره! حالا آقایانی که مدعی هستند یمن آن روز همه جا را شامل می‌شود، فریب دادن اتباع است. ما روایات متعدد داریم که عرض می‌کنم کلمه صنعا آمده است. اضافه از یمن واژه صنعا هم آمده است.

«برسی» در کتاب «مشارق الأنوار»، «مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» صفحه 51 مطرح می‌کند که اسم یمانی چیست. من تنها در این روایت دیدم حال ما کاری با او نداریم، اما می‌گوید:

«ثم یخرج ملک من صنعاء الیمن أبیض کالقطن اسمه حسین أو حسن»

اسمی که یمانی دارد و صورتش سفید همانند پنبه است، نام او حسین یا حسن است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 51، ص 163، باب 11 نادر فیما أخبر به الکهنة و أضرابهم و ما وجد من ذلک مکتوبا فی الألواح و الصخور

البته برای عزیزان عرض کنم که واژه «أبیض کالقطن» با بعضی از روایات دیگر ما هم که دارد: سید یمانی چهره‌ای نه سفید و نه سیاه دارد و بین سیاه و سفید است. محل خروج یمانی از صنعا است؛ نه از بصره است، نه از عراق است، نه ایران است و نه جای دیگر است.

روایتی از امام صادق (علیه السلام) در رابطه با قضیه سفیانی وارد شده است. به حضرت عرضه داشتند سفیانی ظهور کرده است و آقایانی در این زمینه ادعاهایی دارند. حضرت فرمود:

«ذُکرَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع السُّفْیانِی»

افرادی به حضرت عرضه داشتند که سفیانی ظهور کرده است.

«فَقَالَ أَنَّی یخْرُجُ ذَلِک وَ لَمَّا یخْرُجْ کاسِرُ عَینَیهِ بِصَنْعَاء»

حضرت فرمود: هنوز کسانی که چشم سفیانی را می‌شکنند از صنعاء ظهور نکرده است.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 277، ح 60

در رابطه با «کاسِرُ عَینَیهِ» دیدم که بعضی از بزرگواران خیلی خود را به زحمت انداختند و می‌نویسند: مراد از «کاسِرُ عَینَیهِ» چیست؟ آیا ضمیر «عَینَیهِ» به یمانی برمی‌گردد؟ اگر برگردد چه می‌شود؟ آیا ضمیر «عَینَیهِ» به سفیانی برمی‌گردد؟

من مقداری از زحمتی که آقایان کشیدند تأسف خوردم. واژه «کاسِرُ عَینَیهِ» در حقیقت اصطلاحی همانند همان عبارتی است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارد که می‌فرماید:

«فَإِنِّی فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة»

من چشم فتنه را کور کردم.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 137، خ 93 و من خطبة له ع و فی‌ها ینبّه أمیر المؤمنین علی فضله و علمه و یبین فتنة بنی أمیة

مراد حضرت جنگ جمل و «طلحه» و «زبیر» است که فتنه ایجاد کرده بودند و حضرت فتنه را نابود کرد. مراد این نیست که فتنه انسانی دارای چشم است که امیرالمؤمنین با چاقو چشم او را درآورده باشد. در اینجا هم که حضرت می‌فرماید:

«کاسِرُ عَینَیهِ بِصَنْعَاء»

به نظر بنده همین تعبیر «فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة» هست. ما در منابع داریم که سه پرچم در مدینه بلند می‌شود که هر سه پرچم باطل است، آنها به جان هم می‌افتند، سفیانی هردو سپاه را نابود می‌کند، به طرف یمن حرکت می‌کند.

سفیانی می‌شنود که سید یمانی در آنجا ظهور کرده است. سید یمانی هجوم را می‌آورد و سپاه سفیانی را نابود می‌کند و از بین می‌برد و اکثر لشکریان او را به قتل می‌رساند. بنابراین به نظر بنده «کاسِرُ عَینَیهِ» همین است. در روایت دیگر در مورد فتن وارد شده است:

«ثم یسیر إلیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده»

معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، نویسنده: الشیخ علی الکورانی العاملی، ج 3، ص 276، ح 808

یمانی با سپاهیانش از صنعاء پایتخت یمن می‌آید، نه از بصره یا عراق. در اینجا عبارت «إذا ظهر الأبقع» وارد شده است.

در رابطه با «الأبقع» هم دیدم که بعضی از بزرگواران مخصوصاً عزیزمان آیت الله طبسی در بحث خارج مهدویت چندین احتمال آوردند، اما آنچه به نظر من با مبانی لغویین تطبیق می‌کند کسی است که رنگ سیاهش به سفیدی مایل است.

به بیان بهتر شخصی است که نه سیاه چهره است و نه سفید چهره است. چهره یمانی یک چهره گندمگون است.

روایت دیگری داریم که ادعای آقایان «سید حسنی» را باطل می‌کند. «قاضی نعمان مغربی» متوفای 363 هجری هم «کلینی» را درک کرده است و هم «شیخ صدوق» را درک کرده است.

زمانی که «کلینی» از دنیا رفت ایشان 20 ساله بود و زمانی که او از دنیا رفت «شیخ صدوق» سی ساله بود. «قاضی نعمان مغربی» که هردو بزرگوار را درک کرده است، در کتاب «شرح الأخبار» خود از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند:

«و ما من بلدة إلا و معه منهم طائفة إلا أهل البصرة»

حضرت مهدی از تمام قبائل یاور دارد، الا مردم بصره.

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، نویسنده: ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: حسینی جلالی، محمد حسین، ج 3، ص 366، باب [الصادق علیه السلام مع قوم من أهل الکوفة

طبق این روایت از بصره یک نفر با حضرت مهدی نیست. این روایت هم خط بطلانی بر تفکرات طرفداران «احمد الحسن» است.

روایت دیگری از «عبدالله بن عمر» نقل شده است که شخصی در مکه نزد «عبدالله بن عمر» می‌آید و از او می‌پرسد اهل کجا هستی. او می‌گوید: اهل عراق هستم. «عبدالله بن عمر» از او می‌پرسد: اهل کجای عراق هستی؟ او می‌گوید: فرقی نمی‌کند، کوفه یا بصره.

«فقال عبد اللّه بن عمر: و لأهل الکوفة خیر من أهل البصرة لانهم اکثر تتبعا للمهدی»

عبدالله بن عمر می‌گوید: اهل کوفه بهتر از اهل بصره هستند، زیرا شیعیان کوفه بیشتر سراغ حضرت مهدی را می‌گیرند.

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، نویسنده: ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: حسینی جلالی، محمد حسین، ج 3، ص 367، باب [الصادق علیه السلام مع قوم من أهل الکوفة

عبارتی در اینجا وجود دارد که عزیزان باید به آن دقت کنند. پرچم یمانی هدایت است، پرچم ضلالت و تکفیر و توهین و ناسزا نیست. ما روایات متعدد در این زمینه داریم که من آنها را خواهم آورد. در این روایات وارد شده است:

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ»

سه قضیه باهم اتفاق می‌افتد؛ سید خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز قیام می‌کنند.

این مسئله هم خط بطلان دیگری بر تفکرات «احمد بصری» است. بنده فعلاً کاری با این قضایا ندارم و در آینده آنها را مفصل عرض می‌کنم. در ادامه وارد شده است:

«وَ لَیسَ فیها رَایةٌ بِأَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی یهْدِی إِلَی الْحَق»

از میان این سه نفر هدایتگرترین پرچم، پرچم یمانی است که به سوی حق هدایت می‌کند.

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 446، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

حال در رابطه با «سید حسنی» بحث زیاد داریم و باید ببینیم که آیا او جزو علائم حتمیه هست یا نیست. آن مباحث جداست و موضوع بحث امشب ما نیست. بازهم در روایت دیگر وارد شده است:

«وَ لَیسَ فِی الرَّایاتِ رَایةٌ أَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی هِی رَایةُ هُدًی لِأَنَّهُ یدْعُو إِلَی صَاحِبِکم»

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 256، ح 13

پرچم یمانی پرچم هدایت است، اما پرچمی که آقای «احمد الحسن» برداشته است پرچم حق نیست.

......مسئله دیگری که قطعاً بر تفکرات «احمد الحسن» خط بطلان می‌کشد، تقارن قیام یمانی، سید حسنی و سفیانی است. شاید نزدیک به دوازده روایت با سندهای مختلف داریم:

«خُرُوجُ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی وَ الْخُرَاسَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ»

خروج یمانی، سفیانی و سید خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد.

«نِظَامٌ کنِظَامِ الْخَرَز یتْبَعُ بَعْضُهُ بعضاً»

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 255، ح 13

همانطور که دانه‌های تسبیح دقیق و پشت سر هم هستند، سید حسنی و یمانی و سفیانی هم اینطور به هم پیوسته هستند. بازهم در کتاب «الغیبة» اثر «شیخ طوسی» وارد شده است:

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیسَ فیها رَایةٌ بِأَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی یهْدِی إِلَی الْحَق»

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 446، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

بازهم در کتاب «الغیبة النعمانی» وارد شده است:

«الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی کفَرَسَی رِهَان»

یمانی و سفیانی همانند دو اسب هستند که با هم مسابقه می‌دهند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 305، ح 15

طبق این روایت نه سفیانی بعد از یمانی است و نه یمانی بعد از سفیانی است. آقایان به ما بگویند الآن نزدیک به نوزده سال است که «احمد الحسن» قیام کرده است، سفیانی کجاست و چه کسی بوده است. حداقل خودشان او را به ما معرفی کنند.

من این مطالب را به این خاطر بیان کردم که در رابطه با «یخْرُجْ کاسِرُ عَینَیهِ» توضیحی خدمت عزیزان بدهم. دیدم بعضی از اجلاء در خصوص این قسمت از روایت بسیار خود را به زحمت انداختند. حضرت امیرالمؤمنین در خطبه 93 می‌فرماید:

«فَإِنِّی فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة»

من چشم فتنه را از حدقه درآوردم.

مراد حضرت این است که چشم فتنه را کور کردم. جالب اینجاست که حضرت در ادامه می‌فرماید:

«وَ لَمْ یکنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی»

غیر از من کسی جرئت نمی‌کرد چشم فتنه را بیرون بیاورد.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 137، خ 93 و من خطبة له ع و فیها ینبّه أمیر المؤمنین علی فضله و علمه و یبین فتنة بنی أمیة

خروج سفیانی

تاریخ: 97/12/24


موضوع: علائم ظهور – خروج سفیانی

آیت اللّه حسینی قزوینی:

https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=12666

*********


موضوع اول "حتمی بودن خروج سفیانی" روایتی وارد شده است که «مرحوم فیض کاشانی» در کتاب «وافی» دارد. روایت چنین است:

«إن أمر السفیانی من المحتوم»

الوافی، نویسنده: فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، ج 2، ص 444، باب بیان

«شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» صفحه 650 می‌فرمایند: قبل از قیام حضرت مهدی پنج علامت حتمی است؛ آمدن یمانی، خروج سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و فرورفتن سپاه سفیانی در بیداء منطقه میان مکه و مدینه.

در کتاب «کافی» جلد هشتم صفحه 284 روایت مفصلی وارد شده است که مضمون آن چنین است: وقتی «ابو مسلم خراسانی» قیام کرد، نامه‌ای خدمت امام صادق می‌نویسد و حضرت هم جلوی چشم رسول ابو مسلم خراسانی نامه را پاره می‌کند و داخل آتش می‌اندازد.

فرد می‌گوید: جوابش چه شد؟! حضرت می‌فرماید: جواب همین است که دیدی. بعضی از شیعیان که فریب خورده بودند، تصور می‌کردند که «ابو مسلم خراسانی» جزو کسانی است که زمینه ساز قیام حضرت مهدی است. حضرت به «فضل کاتب» فرمود:

«لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ یا فَضْلُ حَتَّی یخْرُجَ السُّفْیانِی»

یا فضل از جای خود تکان نخور تا سفیانی خروج کند.

«فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیانِی فَأَجِیبُوا إِلَینَا یقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُوم»

اگر سفیانی خارج شد به طرف ما بیایید وبه دعوت ما لبیک بگویید و سه مرتبه این را تکرار کردند.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 8، ص 274، ح 412

نکته دوم نسب و مشخصات سفیانی است. امام صادق (سلام الله علیه) از پدر بزرگوارش از امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس»

فرزند جگرخواره از منطقه یابس خروج می‌کند.

این نشانگر این است که سفیانی از نسل «ابوسفیان» و «یزید» است. حال شاید مراد از منطقه یابس، منطقه شام کنونی باشد.

«وهو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة، بوجهه أثر جدری، إذا رأیته حسبته أعور»

سفیانی مردی چهارشانه است که چهره وحشتناک و سری بزرگ دارد. در صورت او نشانه آبله است. زمانی که او را می‌بینی تصور می‌کنی که چشمش چپ است.

«اسمه عثمان، وأبوه عنبسة، وهو من ولد أبی سفیان حتی یأتی أرضا ذات قرار ومعین»

اسم او «عثمان» و اسم پدرش «عنبسه» است. او از فرزندان «ابوسفیان» است تا اینکه به منطقه «ذات قرار و معین» که کنایه از کوفه است می‌آید.

«فیستوی علی منبرها»

او از دمشق به طرف کوفه حرکت می‌کند، کوفه را فتح می‌کند و بر بالای منبر کوفه می‌نشیند.

معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، نویسنده: الشیخ علی الکورانی العاملی، ج 3، ص 87، ح 632

در روایت دیگر وارد شده است:

«قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ إِنَّک لَوْ رَأَیتَ السُّفْیانِی لَرَأَیتَ أَخْبَثَ النَّاسِ»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر سفیانی را ببینید خبیث‌ترین انسان‌هاست.

«أَشْقَرَ أَحْمَرَ أَزْرَقَ»

او بور و قرمز مایل به زرد است.

«یقُولُ یا رَبِّ ثَأْرِی ثَأْرِی ثُمَّ النَّارَ»

او می‌گوید: ای خدا من می‌خواهم انتقام بگیرم و بعد هم آتش می‌زند.

«وَ قَدْ بَلَغَ مِنْ خُبْثِهِ أَنَّهُ یدْفِنُ أُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَ هِی حَیةٌ مَخَافَةَ أَنْ تَدُلَّ عَلَیه»

در خباثت او همین بس که همسر فرزندان خودش را زنده زنده دفن می‌کند، مبادا مکان او را به مخالفینش معرفی کند.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 651، ح 10

این هم یک دسته از روایات است. روایات زمان خروج زیاد است، اما من تنها یک روایت را از کتاب «کمال الدین» انتخاب کردم. «معلی بن خنیس» از امام صادق نقل می‌کند که حضرت فرمود:

«إِنَّ أَمْرَ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجَهُ فِی رَجَب»

مسئله سفیانی حتمی است که در ماه رجب خروج می‌کند.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 652، ح 15

همان روایات مشهوری که می‌گوید:

«العجب کل العجب بین جمادی و رجب»

ابن شهرآشوب، رشید الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی (متوفاى588هـ)، مناقب آل أبی طالب، ج2، ص108، تحقیق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المکتبة والمطبعة الحیدریة، 1376هـ ـ 1956م.

این هم نکته‌ای است که در روایات با کلمه «الْمَحْتُومِ» آمده است. ما در مورد محل خروج سفیانی هم روایات زیادی داریم. شاید بیش از 26 روایت هست که این روایات اتفاق دارند بر اینکه خروج سفیانی از منطقه شامات است، همانطور که یمانی از یمن و صنعاء است.

ابتدای روایت در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است که ظهور می‌کند و حکومت او تمام شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد دین الهی را بر تمام ادیان غالب می‌کند و در کره زمین منطقه ویرانی نمی‌ماند، مگر اینکه آباد می‌کند. به این معنا که در زمان حکومت حضرت منطقه خراب و ویرانی در کره زمین باقی نمی‌ماند.

عیسی بن مریم می‌آید و پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند. البته این قضیه در کتب اهل سنت هم به صورت متواتر آمده است. بسیاری از بزرگان اهل سنت همانند «سیوطی» و دیگران می‌گویند که مقام حضرت مهدی از انبیاء الهی بالاتر است.

این آقایان شیعه را تکفیر می‌کنند و می‌گویند که شیعه نسبت به ائمه اطهار غلو می‌کند، اما می‌گویند که ائمه اطهار افضل از انبیاء الهی هستند.

ما دلیل داریم و می‌گوییم نبی گرامی اسلام افضل انبیاء است و امیرالمؤمنین طبق آیه مباهله نفس پیغمبر اکرم است. همانگونه که پیغمبر اکرم اشرف انبیاء و افضل انبیاء است، امیرالمؤمنین که نفس پیغمبر اکرم است اشرف و افضل از انبیاء است.

آنجا از ما قبول نمی‌کنند، البته ما ادله متعددی در افضلیت ائمه اطهار نسبت به انبیاء الهی هم در کتب روایی شیعه و هم در کتب روایی اهل سنت داریم.

یکی از جاهایی که نشان می‌دهد ائمه اطهار افضل از انبیاء هستند، همین نزول حضرت عیسی از آسمان و نماز خواندن پشت سر حضرت مهدی است. اهل سنت اتفاق نظر دارند که امام جماعت باید افضل الناس باشد. اگر حضرت مهدی افضل از حضرت عیسی نباشد، اقتدای حضرت عیسی به حضرت مهدی طبق نظر آقایان اشکال شرعی دارد.

راوی می‌گوید که عرض کردم: یابن رسول الله! حضرت مهدی کی قیام می‌کند؟ بحث‌های بی‌حجابی و بدحجابی و مسائل دیگری را مطرح می‌کند، تا جایی که می‌فرماید:

«خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الشَّامِ وَ الْیمَانِی مِنَ الْیمَنِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیدَاءِ وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَینَ الرُّکنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکیةُ وَ جَاءَتْ صَیحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِیهِ وَ فِی شِیعَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِک خُرُوجُ قَائِمِنَا»

خروج سفیانی از شام و یمانی از یمن و فرورفتن زمین در بیداء و شهادت جوانی از آل محمد صلی الله علیه و آله بین رکن و مقام که همان نفس زکیه است و صیحه‌ای از آسمان می‌آید که حق با حضرت مهدی و شیعیان او هست.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 331، ح 16

بازهم روایتی در کتاب «الفتن» اثر «نعیم بن حماد» متوفای 228 هجری وارد شده است که هم معاصر امام جواد و هم معاصر امام رضا (سلام الله علیهما) بوده و اواخر عمر امام کاظم را هم درک کرده است.

او در کتاب خود می‌نویسد: سفیانی از منطقه شامات قیام می‌کند و در منطقه قرقیساء -چهل کیلومتری حلب- کشت و کشتاری می‌شود که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه انسان‌ها سیر می‌شوند.

سفیانی سپس وارد منطقه خراسان (ایران کنونی) می‌شود. سپاه سفیانی به دنبال سید خراسانی هست و شیعه آل محمد را در کوفه به شهادت می‌رساند. سید خراسانی از خراسان قیام می‌کند و به دنبال پیوستن به حضرت مهدی است.

نکته دیگری که در رابطه با سفیانی است، این است که بزرگان خیلی روی این روایت بحث دارند.

«یقْبِلُ السُّفْیانِی مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِی عُنُقِهِ صَلِیبٌ »

سفیانی از منطقه اروپا وارد می‌شود در حالی که در گردنش نشانه مسیحیت است.

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 463، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

بعضی افراد از این روایت چنین استفاده می‌کنند که اصلاً دین سفیانی دین اسلام نیست، بلکه مسیحی است. بعضی افراد نظرشان بر این است که سفیانی برای فریب دادن و جذب مسیحیان صلیب را بر گردنش می‌اندازد، نه اینکه دینش مسیحی باشد.

بنده غیر از «شیخ طوسی» ندیدم «نعمانی» یا «کمال الدین» این روایت را نقل کرده باشد. «علامه مجلسی» این روایت را از کتاب «الغیبة» اثر «شیخ طوسی» نقل کرده است.

در مورد عداوتی که سفیانی با شیعه امیرالمؤمنین دارد، وارد شده است زمانی که در منطقه کوفه می‌آید منادی از طرف سفیانی ندا می‌کند: هرکسی سر یک شیعه علی بن أبی طالب را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.

بسیاری از همسایگان علیه همسایه شهادت می‌دهند و می‌گویند: او شیعه علی است! گردن او را می‌زنند و هزار درهم به او می‌دهند.

این هم نکته ظریفی بود که ما باید با توجه به جوّی که امروز توسط داعش در جهان اسلام ایجاد شده یا تفکراتی که طرفداران «احمد الحسن» دارند، به آن توجه کنیم.

 عرض کردم امام جمعه مدعیان «احمد الحسن» در بخش جعفریه واقع در قم رسماً به طرفداران او اعلام کرده است که بروید کتاب‌ها، فرش‌ها و ماشین‌هایتان را بفروشید و اسلحه تهیه کنید و منتظر باشید امام «احمد الحسن» دستور بدهد علما و مراجع را قتل عام کنیم!

این روایات در حقیقت اعلان خطری از طرف ائمه اطهار (علیهم السلام) است. ما هفته گذشته عرض کردیم:

«خُرُوجُ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی وَ الْخُرَاسَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ»

خروج یمانی، سفیانی و سید خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد.

«نِظَامٌ کنِظَامِ الْخَرَز یتْبَعُ بَعْضُهُ بعضاً»

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 255، ح 13

طبق این روایت سید خراسانی، سفیانی و یمانی در یک روز ظهور می‌کنند. حال این آقایان ادعا می‌کنند که ایشان ظهور نکرده است، بلکه اعلام ظهور کرده است. ایشان از سال 1919 اعلام ظهور کرده و کشت و کشتاری داشته است.

عرض کردیم اینها در سال 2006 در بصره قیام کردند که 250 نفر کشته بر جای گذاشتند. همچنین در سال 2007 در قضیه «جند السماء» به نجف حمله کردند و قصد کشتن آیت الله العظمی سیستانی و طلاب را داشتند، اما ارتش عراق وارد شد و آن‌ها را قتل عام کرد.

آن‌ها همچنین سال بعد شب تاسوعا می‌خواستند به کربلا حمله کنند، اما باز هم ارتش عراق آن‌ها را تار و مار کرد. من نمی‌دانم اگر این‌ها ظهور نیست، ظهور چیست؟!

نکته بعد در رابطه با مدت حکومت سفیانی است. در این زمینه روایات زیادی داریم. شاید بتوان گفت بیش از سی روایت در کتب شیعه و اهل سنت آمده است که «شیخ صدوق»، «نعمانی» و دیگران آورده‌اند. راوی می‌گوید از امام صادق از اسم سفیانی و کارهایی که انجام می‌دهد سؤال کردم.

«فَقَالَ وَ مَا تَصْنَعُ بِاسْمِهِ إِذَا مَلَک کوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ و الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ فَتَوَقَّعُوا عِنْدَ ذَلِک الْفَرَجَ»

حضرت فرمود: زمانی که سفیانی مناطق پنجگانه شامات از جمله دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قنسرین را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.

«قِنَّسْرِینَ» منطقه‌ای در نزدیکی شهر حلب است.

«قُلْتُ یمْلِک تِسْعَةَ أَشْهُرٍ»

راوی می‌پرسد: آیا سفیانی نُه ماه حکومت می‌کند؟

«قَالَ لَا وَ لَکنْ یمْلِک ثَمَانِیةَ أَشْهُرٍ لَا یزِیدُ یوْما»

حضرت فرمود: خیر، هشت ماه تمام حکومت می‌کند به طوری که هشت ماه و یک روز هم نیست.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 651، ح 11

کنترل حرکت سیارات

ابتدا خبری از ناسا : ناسا قصد دارد کره ی زمین 


را به یک مداری دور تر از مدار فعلی نسبت به 


 خورشید بفرستد حالا مطلبی از این کتاب 


که در سال ۱۳۸۴شمسی


تإلیف یافته: بعد از ظهور، بشر می تواند


 عنان حرکت ستارگان ازجمله خورشید 


و دیگرسیارات را 


به دست گیرد و حتیٰ به دلخواه خود تغییراتی


در آنها ایجاد کند ص. ۲۵۹ سپیده دم ظهور جلد سه

سپیده دم ظهور

**********

پیش بینی مشروط

سلام

امروز که تا سال جدید هجری قمری1443فقط یک ماه فاصله دارد با دو شرط سال نزدیک به سالهای ظهور راپیش بینی می کنم ولی وقتی دقیق تعیین نمی کنم اولین شرط آن است که خطبه بیان سند معتبر داشته باشد چون تخصص من نیست شرط دوم این که فتنه ای را که حضرت امیرالمؤمنین برای فارس یعنی ایران بیان نموده اند همان فتنه ی سال 1388 شمسی باشد

در خطبه بیان 42 سال قمری برای 

حوادث قبل از ظهور آمده است و در سال 20 فتنه ی ایران عنوان شده است 

ابتدا باید 42از 20 منها گردد که می شود 22سال قمری

سپس سال قمری فتنه ی 1388 معلوم گردد آنگاه عدد22 به آن اضافه شود

eitaa.com/ddddd12_akherin_dowran


ابتدا واتسآپ را باز نموده آنگاه لینک موقتی زیررا


در یکی از گروههایتان کپی نمایید

https://chat.whatsapp.com/Ban0ZAbomDk5ftLQF8SzEm

#######

امام مبین استاد قرائتی


 «12» إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُواْ


 وَ ءَاثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ

 

 همانا ما مردگان را زنده می کنیم و آن چه را از پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم و هر چیزی را در (کتاب و) پیشوایی روشن برشمرده ایم.

 

 نکته ها:

 

 آنچه از انسان سرمی زند، در پرونده عمل او ثبت می شود و در قیامت به شکل کتابی در اختیار او قرار می گیرد. 

 

 در قرآن از سه نوع کتاب نام برده شده است:

 

 الف: کتاب شخصی. «اقرء کتابک»(37)

 

 ب: کتاب امّت ها. «کلّ اُمّه تدعی الی کتابها»(38)

 

 ج: کتاب جامع. «کلّ شی ء احصیناه فی امام مبین»، «فی لوح محفوظ»(39)

 

 در قرآن کلمه «امام»، هم به کتاب گفته شده، «و من قبله کتاب موسی اماما»(40) و هم به اشخاص. «انّی جاعلک للنّاس اماما»(41) در روایات، حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به عنوان یکی از مصادیق «امام مبین» معرّفی شده که همه ی علوم در نزد اوست.(42)

 

 بیشتر مفسرین مراد از «امام مبین» را لوح محفوظ دانسته اند که در قرآن به آن «اُمّ الکتاب»(43) گفته شده است و از آن جایی که این کتاب دربرگیرنده تمام دانستنی ها است و همه چیز و همه کس تابع مقدّراتی است که در آن نوشته شده، به آن «امام» گفته اند.(44)

 

 پیام ها:

 

 1- در برابر عقاید انحرافی و انکارآمیز کافران، با صراحت و قاطعیّت سخن بگویید. «انّا نحن نُحی»

 

 2- همه مردگان در قیامت زنده می شوند. «نحیِ الموتی» و زنده شدن مردگان به دست خدای حیّ قیّوم است.

 

 3- پرونده ی عمل انسان، حتّی پس از مرگ او تا قیامت باز است. «نکتب... و آثارهم»

 

ص: 14

 

 4- نه فقط اعمال، بلکه همه آثار آن نیز ثبت می شود و در حساب قیامت لحاظ می گردد. «نکتب ما قدّموا و آثارهم» (خواه آثار خیر نظیر وقف و صدقه جاریه و آموختن علم به مردم و... یا آثار شرّ مثل تأسیس مراکز گناه.)

 

 5 - گزارش عملکرد ما زودتر از خود ما به قیامت می رسد. «قدّموا»

 

 6- سر و کار ما در قیامت با خداست. «انّا، نحن، نحی، نکتب، احصینا»

 

 7- انسان، تنها ضامن اعمال خود نیست، بلکه مسئول پیامدهای آن نیز هست. «و آثارهم»

 

 8 - دستگاه محاسباتی خداوند دقیق و فراگیر است. «کلّ شی ء احصیناه»

 

 9- تمام موجودات تحت نظر هستند و همه چیز و هر کاری به وضوح ضبط می شود. «کلّ شی ء احصیناه»

 

 ثبت آثار

 

 قرآن می فرماید: «نکتب ماقدّموا و آثارهم» یعنی نه تنها ما اعمال بندگان بلکه آثاری را که آن عمل نیز به دنبال دارد ثبت می کنیم. برای توضیح مطلب، مثالی را بیان می کنم:

 

 اگر بی ادبی وارد مجلس عروسی شد و برق را قطع کرد و در تاریکی حوادثی رخ داد مثلاً افرادی از پله ها افتادند، ظرف ها شکسته و کفش ها گم شد، کودکان ترسیدند، افرادی سوء استفاده کردند، مجلس بهم ریخت و بستگان عروس و داماد از مهمانان شرمنده شدند، اینها همه آثار یک عمل ساده خاموش کردن برق است. در این ماجرا با دستگیری فرد خطاکار آیا نباید در محاکمه تمام مفاسدی که در آن تاریکی رخ داده است به حساب

 

او بیاورند؟

 

 این مثال برای آثار سوء عمل بود، به یک مثال دیگر در مورد آثار خوبی ها توجه کنید:

 

 در قرآن دو کلمه در قالب «لاتقتلوا» «نکشید» از زبان یک مرد و یک زن صادر شده است؛ یکی همسر فرعون بود که دید شوهرش قصد کشتن موسی را دارد، گفت: «لاتقتلوه»(45) و با این بیان و نهی از منکر، موسی را نجات داد. آثار این زنده ماندن این شد که موسی پیامبر بزرگواری شد و بنی اسرائیل را از شرّ فرعون نجات داد (این آثار خوب عملی از یک بانو).

 

 مورد دیگر زمانی بود که برادران یوسف قصد کشتن یوسف را داشتند. یکی از برادران آنان را نهی و با گفتن «لاتقتلوا» جلو کشته شدن یوسف را گرفت و آنان یوسف را در چاه گذاردند. زنده ماندن یوسف، آثاری داشت و آن اینکه در آینده یوسف به حکومت رسید و با تدبیر و برنامه ای ماهرانه جامعه را از قحطی نجات داد ( این آثار خوب از یک نهی از منکر نیز ثبت می شود).

 

 و این همان چیزی است که قرآن می فرماید: «نکتب ما قدّموا و آثارهم»