گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

گذشت عمرم ز نیمه و نیامدی

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خروج یمانی» ثبت شده است

خروج یمانی

تاریخ: 97/12/10 

 آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

  موضوع: یمانی در روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)



https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=12548


..... روایت دیگری از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

«مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی»

محبت با مردم یمن محبت من است و بغض و دشمنی با مردم یمن دشمنی با من است.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 541، ح 2

دیگر با این روایت تکلیف آل سعود هم کاملاً روشن می‌شود. بازهم روایت دیگری از نبی گرامی اسلام در مدح یمنی‌ها وارد شده است که می‌فرماید:

«قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِیمَانُهُمْ وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ»

مراد از «الْمَنْصُورُ» همان یمانی است. در روایات متعدد داریم که کلمه «الْمَنْصُورُ» به معنای «الیمانی» یا «الیمانی المنصور» است.

«یخْرُجُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً ینْصُر خَلَفِی»

آنها با هفتاد هزار نیرو می‌آیند و فرزند من را یاری می‌کنند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 39، ح 1

نکته دیگر این است که قضیه یمانی از علائم حتمی و قطعی است. این قضیه از علائمی نیست که شاید در آن بدائی صورت بگیرد. در کتاب «کمال الدین»، «وافی» یا «بحارالانوار» روایتی از «عمر بن حنظله» از قول امام صادق وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

قبل از قیام حضرت مهدی پنج علامت حتمی و قطعی است. یکی از آنها خروج یمانی، خروج سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و فرورفتن سپاه سفیانی بر منطقه بیداء بین مکه و مدینه است. روایت دیگری از امام صادق وارد شده است که حضرت می‌فرماید:

«خَمْسٌ قَبْلَ قِیامِ الْقَائِم مِنَ الْعَلَامَاتِ الصَّیحَةُ وَ السُّفْیانِی وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاءِ وَ خُرُوجُ الْیمَانِی وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیة»

پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمی است؛ ندای آسمانی، خروج سفیانی، خسف بیداء، خروج یمانی و شهادت نفس زکیه.

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 436، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

بازهم در روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت می‌فرماید:

«النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْیمَانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیةِ مِنَ الْمَحْتُومِ

ندای آسمانی از نشانه‌های حتمی است، خروج سفیانی از نشانه‌های حتمی است، خروج یمانی از نشانه‌های حتمی است و شهادت تقل نفس زکیه هم از نشانه‌های حتمی است.

«وَ کفٌّ یطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ»

و دستی که از آسمان آشکار می‌شود از حتمی‌هاست.

شاید مراد ندایی است که جهان را به آمدن حضرت ولی عصر بشارت می‌دهد.

«وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیقْظَانَ وَ تُخْرِج الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا»

و صدایی در ماه رمضان که خوابیده را بیدار کند و بیدار را بترساند و دختران را از پرده بیرون کشاند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 252، ح 11

حال نمی‌دانیم مراد از این صیحه چیست. آیا زلزله هست یا شکستن صوت هوایی است که افراد در خواب را بیدار می‌کند، بیدارها را به وحشت می‌اندازد و زنان را از اتاق‌ها بیرون می‌کشد. مسئله بعد که در صفات یمانی آمده چنین است:

«لَمَّا خَرَجَ طَالِبُ الْحَقِّ»

وقتی طالب الحق قیام نمود.

زمانی که «عبدالله بن یحیی کندی» آمد و خود را طالب الحق معرفی کرد و گفت: من همان یمانی هستم، با وجود اینکه از خوارج و اباذی مذهب بود.

«قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ): نَرْجُو أَنْ یکونَ هَذَا الْیمَانِی»

هشام از امام صادق نقل می‌کند: امید داریم این شخص یمانی باشد.

«فَقَالَ: لَا، الْیمَانِی یوَالِی عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ)، وَ هَذَا یبْرَأ»

پس امام فرمود: خیر! یمانی اهل ولایت علی (ع) است، ولی این شخص از دشمنان اهل بیت است.

الأمالی (للطوسی)، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ص 661، ح 1375

نکته دیگر که عزیزان مخصوصاً کسانی که فریب این قضایا را می‌خورند باید به آن دقت کنند، این است که «مرحوم سید بن طاووس» و «مجلسی» در دو مورد در کتاب «بحارالانوار» نقل کرده است که یمانی از نسل حضرت زید است.

به بیان دیگر بعد از امام سجاد (علیه السلام) نسل یمانی و شجره یمانی از مسیر دیگر می‌آید. آقایانی که مدعی هستند «سید حسنی» فرزند امام حسن عسکری، امام هادی، امام جواد و دیگران است، این روایت خط بطلان بر این ادعاها می‌کشد. حضرت می‌فرماید:

«وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ عَمِّی زَیدٍ بِالْیمَن»

یمانی از نسل عمویم حضرت زید است و از یمن قیام می‌کند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 83، ص 63، ح 1

به فرموده حضرت یمانی از یمن قیام می‌کند، نه از عراق یا بصره! حالا آقایانی که مدعی هستند یمن آن روز همه جا را شامل می‌شود، فریب دادن اتباع است. ما روایات متعدد داریم که عرض می‌کنم کلمه صنعا آمده است. اضافه از یمن واژه صنعا هم آمده است.

«برسی» در کتاب «مشارق الأنوار»، «مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» صفحه 51 مطرح می‌کند که اسم یمانی چیست. من تنها در این روایت دیدم حال ما کاری با او نداریم، اما می‌گوید:

«ثم یخرج ملک من صنعاء الیمن أبیض کالقطن اسمه حسین أو حسن»

اسمی که یمانی دارد و صورتش سفید همانند پنبه است، نام او حسین یا حسن است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 51، ص 163، باب 11 نادر فیما أخبر به الکهنة و أضرابهم و ما وجد من ذلک مکتوبا فی الألواح و الصخور

البته برای عزیزان عرض کنم که واژه «أبیض کالقطن» با بعضی از روایات دیگر ما هم که دارد: سید یمانی چهره‌ای نه سفید و نه سیاه دارد و بین سیاه و سفید است. محل خروج یمانی از صنعا است؛ نه از بصره است، نه از عراق است، نه ایران است و نه جای دیگر است.

روایتی از امام صادق (علیه السلام) در رابطه با قضیه سفیانی وارد شده است. به حضرت عرضه داشتند سفیانی ظهور کرده است و آقایانی در این زمینه ادعاهایی دارند. حضرت فرمود:

«ذُکرَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع السُّفْیانِی»

افرادی به حضرت عرضه داشتند که سفیانی ظهور کرده است.

«فَقَالَ أَنَّی یخْرُجُ ذَلِک وَ لَمَّا یخْرُجْ کاسِرُ عَینَیهِ بِصَنْعَاء»

حضرت فرمود: هنوز کسانی که چشم سفیانی را می‌شکنند از صنعاء ظهور نکرده است.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 277، ح 60

در رابطه با «کاسِرُ عَینَیهِ» دیدم که بعضی از بزرگواران خیلی خود را به زحمت انداختند و می‌نویسند: مراد از «کاسِرُ عَینَیهِ» چیست؟ آیا ضمیر «عَینَیهِ» به یمانی برمی‌گردد؟ اگر برگردد چه می‌شود؟ آیا ضمیر «عَینَیهِ» به سفیانی برمی‌گردد؟

من مقداری از زحمتی که آقایان کشیدند تأسف خوردم. واژه «کاسِرُ عَینَیهِ» در حقیقت اصطلاحی همانند همان عبارتی است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارد که می‌فرماید:

«فَإِنِّی فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة»

من چشم فتنه را کور کردم.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 137، خ 93 و من خطبة له ع و فی‌ها ینبّه أمیر المؤمنین علی فضله و علمه و یبین فتنة بنی أمیة

مراد حضرت جنگ جمل و «طلحه» و «زبیر» است که فتنه ایجاد کرده بودند و حضرت فتنه را نابود کرد. مراد این نیست که فتنه انسانی دارای چشم است که امیرالمؤمنین با چاقو چشم او را درآورده باشد. در اینجا هم که حضرت می‌فرماید:

«کاسِرُ عَینَیهِ بِصَنْعَاء»

به نظر بنده همین تعبیر «فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة» هست. ما در منابع داریم که سه پرچم در مدینه بلند می‌شود که هر سه پرچم باطل است، آنها به جان هم می‌افتند، سفیانی هردو سپاه را نابود می‌کند، به طرف یمن حرکت می‌کند.

سفیانی می‌شنود که سید یمانی در آنجا ظهور کرده است. سید یمانی هجوم را می‌آورد و سپاه سفیانی را نابود می‌کند و از بین می‌برد و اکثر لشکریان او را به قتل می‌رساند. بنابراین به نظر بنده «کاسِرُ عَینَیهِ» همین است. در روایت دیگر در مورد فتن وارد شده است:

«ثم یسیر إلیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده»

معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، نویسنده: الشیخ علی الکورانی العاملی، ج 3، ص 276، ح 808

یمانی با سپاهیانش از صنعاء پایتخت یمن می‌آید، نه از بصره یا عراق. در اینجا عبارت «إذا ظهر الأبقع» وارد شده است.

در رابطه با «الأبقع» هم دیدم که بعضی از بزرگواران مخصوصاً عزیزمان آیت الله طبسی در بحث خارج مهدویت چندین احتمال آوردند، اما آنچه به نظر من با مبانی لغویین تطبیق می‌کند کسی است که رنگ سیاهش به سفیدی مایل است.

به بیان بهتر شخصی است که نه سیاه چهره است و نه سفید چهره است. چهره یمانی یک چهره گندمگون است.

روایت دیگری داریم که ادعای آقایان «سید حسنی» را باطل می‌کند. «قاضی نعمان مغربی» متوفای 363 هجری هم «کلینی» را درک کرده است و هم «شیخ صدوق» را درک کرده است.

زمانی که «کلینی» از دنیا رفت ایشان 20 ساله بود و زمانی که او از دنیا رفت «شیخ صدوق» سی ساله بود. «قاضی نعمان مغربی» که هردو بزرگوار را درک کرده است، در کتاب «شرح الأخبار» خود از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند:

«و ما من بلدة إلا و معه منهم طائفة إلا أهل البصرة»

حضرت مهدی از تمام قبائل یاور دارد، الا مردم بصره.

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، نویسنده: ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: حسینی جلالی، محمد حسین، ج 3، ص 366، باب [الصادق علیه السلام مع قوم من أهل الکوفة

طبق این روایت از بصره یک نفر با حضرت مهدی نیست. این روایت هم خط بطلانی بر تفکرات طرفداران «احمد الحسن» است.

روایت دیگری از «عبدالله بن عمر» نقل شده است که شخصی در مکه نزد «عبدالله بن عمر» می‌آید و از او می‌پرسد اهل کجا هستی. او می‌گوید: اهل عراق هستم. «عبدالله بن عمر» از او می‌پرسد: اهل کجای عراق هستی؟ او می‌گوید: فرقی نمی‌کند، کوفه یا بصره.

«فقال عبد اللّه بن عمر: و لأهل الکوفة خیر من أهل البصرة لانهم اکثر تتبعا للمهدی»

عبدالله بن عمر می‌گوید: اهل کوفه بهتر از اهل بصره هستند، زیرا شیعیان کوفه بیشتر سراغ حضرت مهدی را می‌گیرند.

شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، نویسنده: ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، محقق / مصحح: حسینی جلالی، محمد حسین، ج 3، ص 367، باب [الصادق علیه السلام مع قوم من أهل الکوفة

عبارتی در اینجا وجود دارد که عزیزان باید به آن دقت کنند. پرچم یمانی هدایت است، پرچم ضلالت و تکفیر و توهین و ناسزا نیست. ما روایات متعدد در این زمینه داریم که من آنها را خواهم آورد. در این روایات وارد شده است:

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ»

سه قضیه باهم اتفاق می‌افتد؛ سید خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز قیام می‌کنند.

این مسئله هم خط بطلان دیگری بر تفکرات «احمد بصری» است. بنده فعلاً کاری با این قضایا ندارم و در آینده آنها را مفصل عرض می‌کنم. در ادامه وارد شده است:

«وَ لَیسَ فیها رَایةٌ بِأَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی یهْدِی إِلَی الْحَق»

از میان این سه نفر هدایتگرترین پرچم، پرچم یمانی است که به سوی حق هدایت می‌کند.

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 446، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

حال در رابطه با «سید حسنی» بحث زیاد داریم و باید ببینیم که آیا او جزو علائم حتمیه هست یا نیست. آن مباحث جداست و موضوع بحث امشب ما نیست. بازهم در روایت دیگر وارد شده است:

«وَ لَیسَ فِی الرَّایاتِ رَایةٌ أَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی هِی رَایةُ هُدًی لِأَنَّهُ یدْعُو إِلَی صَاحِبِکم»

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 256، ح 13

پرچم یمانی پرچم هدایت است، اما پرچمی که آقای «احمد الحسن» برداشته است پرچم حق نیست.

......مسئله دیگری که قطعاً بر تفکرات «احمد الحسن» خط بطلان می‌کشد، تقارن قیام یمانی، سید حسنی و سفیانی است. شاید نزدیک به دوازده روایت با سندهای مختلف داریم:

«خُرُوجُ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی وَ الْخُرَاسَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ»

خروج یمانی، سفیانی و سید خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد.

«نِظَامٌ کنِظَامِ الْخَرَز یتْبَعُ بَعْضُهُ بعضاً»

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 255، ح 13

همانطور که دانه‌های تسبیح دقیق و پشت سر هم هستند، سید حسنی و یمانی و سفیانی هم اینطور به هم پیوسته هستند. بازهم در کتاب «الغیبة» اثر «شیخ طوسی» وارد شده است:

«خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِی وَ السُّفْیانِی وَ الْیمَانِی فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیسَ فیها رَایةٌ بِأَهْدَی مِنْ رَایةِ الْیمَانِی یهْدِی إِلَی الْحَق»

الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 446، باب ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل خروجه ع

بازهم در کتاب «الغیبة النعمانی» وارد شده است:

«الْیمَانِی وَ السُّفْیانِی کفَرَسَی رِهَان»

یمانی و سفیانی همانند دو اسب هستند که با هم مسابقه می‌دهند.

الغیبة للنعمانی، نویسنده: ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 305، ح 15

طبق این روایت نه سفیانی بعد از یمانی است و نه یمانی بعد از سفیانی است. آقایان به ما بگویند الآن نزدیک به نوزده سال است که «احمد الحسن» قیام کرده است، سفیانی کجاست و چه کسی بوده است. حداقل خودشان او را به ما معرفی کنند.

من این مطالب را به این خاطر بیان کردم که در رابطه با «یخْرُجْ کاسِرُ عَینَیهِ» توضیحی خدمت عزیزان بدهم. دیدم بعضی از اجلاء در خصوص این قسمت از روایت بسیار خود را به زحمت انداختند. حضرت امیرالمؤمنین در خطبه 93 می‌فرماید:

«فَإِنِّی فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَة»

من چشم فتنه را از حدقه درآوردم.

مراد حضرت این است که چشم فتنه را کور کردم. جالب اینجاست که حضرت در ادامه می‌فرماید:

«وَ لَمْ یکنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی»

غیر از من کسی جرئت نمی‌کرد چشم فتنه را بیرون بیاورد.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 137، خ 93 و من خطبة له ع و فیها ینبّه أمیر المؤمنین علی فضله و علمه و یبین فتنة بنی أمیة

خروج یمانی

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396705