گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

گذشت عمرم ز نیمه و نیامدی

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «emaam1» ثبت شده است

امام مبین استاد قرائتی


 «12» إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُواْ


 وَ ءَاثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ

 

 همانا ما مردگان را زنده می کنیم و آن چه را از پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم و هر چیزی را در (کتاب و) پیشوایی روشن برشمرده ایم.

 

 نکته ها:

 

 آنچه از انسان سرمی زند، در پرونده عمل او ثبت می شود و در قیامت به شکل کتابی در اختیار او قرار می گیرد. 

 

 در قرآن از سه نوع کتاب نام برده شده است:

 

 الف: کتاب شخصی. «اقرء کتابک»(37)

 

 ب: کتاب امّت ها. «کلّ اُمّه تدعی الی کتابها»(38)

 

 ج: کتاب جامع. «کلّ شی ء احصیناه فی امام مبین»، «فی لوح محفوظ»(39)

 

 در قرآن کلمه «امام»، هم به کتاب گفته شده، «و من قبله کتاب موسی اماما»(40) و هم به اشخاص. «انّی جاعلک للنّاس اماما»(41) در روایات، حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به عنوان یکی از مصادیق «امام مبین» معرّفی شده که همه ی علوم در نزد اوست.(42)

 

 بیشتر مفسرین مراد از «امام مبین» را لوح محفوظ دانسته اند که در قرآن به آن «اُمّ الکتاب»(43) گفته شده است و از آن جایی که این کتاب دربرگیرنده تمام دانستنی ها است و همه چیز و همه کس تابع مقدّراتی است که در آن نوشته شده، به آن «امام» گفته اند.(44)

 

 پیام ها:

 

 1- در برابر عقاید انحرافی و انکارآمیز کافران، با صراحت و قاطعیّت سخن بگویید. «انّا نحن نُحی»

 

 2- همه مردگان در قیامت زنده می شوند. «نحیِ الموتی» و زنده شدن مردگان به دست خدای حیّ قیّوم است.

 

 3- پرونده ی عمل انسان، حتّی پس از مرگ او تا قیامت باز است. «نکتب... و آثارهم»

 

ص: 14

 

 4- نه فقط اعمال، بلکه همه آثار آن نیز ثبت می شود و در حساب قیامت لحاظ می گردد. «نکتب ما قدّموا و آثارهم» (خواه آثار خیر نظیر وقف و صدقه جاریه و آموختن علم به مردم و... یا آثار شرّ مثل تأسیس مراکز گناه.)

 

 5 - گزارش عملکرد ما زودتر از خود ما به قیامت می رسد. «قدّموا»

 

 6- سر و کار ما در قیامت با خداست. «انّا، نحن، نحی، نکتب، احصینا»

 

 7- انسان، تنها ضامن اعمال خود نیست، بلکه مسئول پیامدهای آن نیز هست. «و آثارهم»

 

 8 - دستگاه محاسباتی خداوند دقیق و فراگیر است. «کلّ شی ء احصیناه»

 

 9- تمام موجودات تحت نظر هستند و همه چیز و هر کاری به وضوح ضبط می شود. «کلّ شی ء احصیناه»

 

 ثبت آثار

 

 قرآن می فرماید: «نکتب ماقدّموا و آثارهم» یعنی نه تنها ما اعمال بندگان بلکه آثاری را که آن عمل نیز به دنبال دارد ثبت می کنیم. برای توضیح مطلب، مثالی را بیان می کنم:

 

 اگر بی ادبی وارد مجلس عروسی شد و برق را قطع کرد و در تاریکی حوادثی رخ داد مثلاً افرادی از پله ها افتادند، ظرف ها شکسته و کفش ها گم شد، کودکان ترسیدند، افرادی سوء استفاده کردند، مجلس بهم ریخت و بستگان عروس و داماد از مهمانان شرمنده شدند، اینها همه آثار یک عمل ساده خاموش کردن برق است. در این ماجرا با دستگیری فرد خطاکار آیا نباید در محاکمه تمام مفاسدی که در آن تاریکی رخ داده است به حساب

 

او بیاورند؟

 

 این مثال برای آثار سوء عمل بود، به یک مثال دیگر در مورد آثار خوبی ها توجه کنید:

 

 در قرآن دو کلمه در قالب «لاتقتلوا» «نکشید» از زبان یک مرد و یک زن صادر شده است؛ یکی همسر فرعون بود که دید شوهرش قصد کشتن موسی را دارد، گفت: «لاتقتلوه»(45) و با این بیان و نهی از منکر، موسی را نجات داد. آثار این زنده ماندن این شد که موسی پیامبر بزرگواری شد و بنی اسرائیل را از شرّ فرعون نجات داد (این آثار خوب عملی از یک بانو).

 

 مورد دیگر زمانی بود که برادران یوسف قصد کشتن یوسف را داشتند. یکی از برادران آنان را نهی و با گفتن «لاتقتلوا» جلو کشته شدن یوسف را گرفت و آنان یوسف را در چاه گذاردند. زنده ماندن یوسف، آثاری داشت و آن اینکه در آینده یوسف به حکومت رسید و با تدبیر و برنامه ای ماهرانه جامعه را از قحطی نجات داد ( این آثار خوب از یک نهی از منکر نیز ثبت می شود).

 

 و این همان چیزی است که قرآن می فرماید: «نکتب ما قدّموا و آثارهم»

تیر و انگشتر

 

 شبهه ۷۰۹
میگن تو نماز تیر از پای حضرت علی کشیدند و ایشان متوجه نشدند، پس چطور در حال رکوع نماز انگشتر خود را به فقیر دادند؟


✅ پاسخ
🔹 در قضایای تاریخی، باید به نقل ها و روایات تاریخی مراجعه کرد نه اینکه بر اساس ذهنیات خود چیزی را تایید یا رد کنیم، در مورد آیه ولایت نیز بهترین راه مراجعه به شأن نزول آیه است که توسط گروه‌ها و مذاهب مختلف نقل شده است.

با مراجعه به منابع متعدد معلوم می‌شود که اعطای انگشتری در حال رکوع نماز توسط امیرالمومنین علیه السلام یک امر مسلم است که نه تنها در منابع شیعه آمده، بلکه علمای اهل سنت هم آن را در کتب تفسیری خود نوشته و برخی از آنها در این مورد معتقد به اجماع هستند. (به تفسیر الدرالمنثور ج۲ ص۲۹۳ و روح المعانی ج۶ ص۱۶۷، مراجعه کنید) این در حالی است که داستان مربوط به کشیدن تیر از پای امیرالمومنین در حال نماز چندان مسلم و معتبر نیست و در منابع اولیه حدیثی و تاریخی ذکر نشده است

اما شبهه بالا از این نشأت می‌گیرد که گمان می شود توجه به خدا و رسیدگی به خلق خدا با یکدیگر منافات دارد. نخیر! اولیاء الهی در عین توجه به خالق هستی، رسیدگی به نیازهای مخلوقات او (چه نیازهای مادی و چه معنوی مانند هدایت) را وظیفه‌ی خود می‌دانند. به طور نمونه خود پیامبر که از نظر مقامات معنوی از امیرالمومنین علیه السلام بالاتر است، وقتی در حال نماز متوجه شد طفلی گریه می کند، نماز را سرعت داد تا مادر آن طفل هرچه زودتر به فرزندش رسیدگی کند (کافى / جلد 6- ص 48)

مضافاً اینکه میزان حضور قلب بر اساس نوع، زمان و مکان و عناصر دیگر متفاوت است. آن نمازی که تیر از پای علی علیه‌السلام کشیده می‌شود و ایشان متوجه نمی‌شود، می‌تواند نماز واجب یا نماز شب بوده باشد، اما نمازی که در آن به فقیر انگشتر انفاق کرد، یک نماز ساده.

برای توضیح بیشتر می‌توان به داستان قرآنی حضرت یعقوب اشاره کرد که وقتی یوسف علیه‌السلام پیراهن خود را از مصر برای ایشان فرستاد، گفت: بوی یوسف به مشامم می‌رسد! (سوره یوسف آیه ۹۴) با اینکه فرسنگ‌ها فاصله بود، اما زمانی که حضرت یوسف در همان نزدیکی شهر کنعان، در چاه به سر می‌برد، هیچ خبر یا احساسی از او نداشت. این نشان می‌دهد که حالت‌های انسان، حتی اولیاء خدا، در شرایط مختلف، متفاوت است.

ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...

👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇
🆔 @shobhe_shenasi

 

🚨خاطره ای از  مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السّلام گروید . او در بیان خاطرات خود چنین می آورد ؛

« خیلی فکر کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست، بلکه به معنای پیشوا و رهبر است

❕تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتاب‌های «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعه‌ام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا می‌گویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه  ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما.  به آن‌ها گفتم: من تعجب می‌کنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر می‌دهد ولی در سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) به معنای دوست آمده است! 

❕ روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله  ) در غدیر خم استناد کردم. ایشان می‌گفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده‌ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی

👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: می‌خواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده‌ام منتظرم بودند و باید می‌رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می‌کنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می‌روی و شما را از راهتان بر می‌گردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت می‌شوی و در عقل من شک می‌کنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| ده‌ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی  را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می‌دانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»

📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138

الحمدلله الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین

 

و اولاده المعصومین علیهم السّلام
تلگرام

@sima_bahabad

تقدیم به مولا

03:34

تقدیم به مولا

عِلْمُ الْکِتابِ

 http://www.aboutorab.com/page.php?pid=204&id=562

ابو سعید خدری، از صحابه پیامبر صلّی الله علیه و آله که مورد قبول اهل سنت می باشد می گوید:

سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ قَالَ ذَاکَ وَصِیُّ أَخِی سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ قَالَ ذَاکَ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب

از پیامبر صلّی الله علیه و آله پرسیدم منظور از «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» [8] چه کسی است؟ حضرت فرمود: منظور وزیر برادرم سلیمان بن داوود (آصف بن برخیا) است. عرض کردم: منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» کیست؟ حضرت فرمود: منظور برادرم علیّ بن ابیطالب - علیه السّلام -است.[9]

 در اینجا لازم است به حدیثی اشاره کنیم که در آن

 تفاوت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» با «عِلْمُ الْکِتابِ» بیان شده است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ. وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ فَقَالَ مَا کَانَ عِلْمُ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ عِنْدَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا یَأْخُذُ بَعُوضَةٌ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ

از امام صادق علیه السلام که ایشان فرمودند : آن که «عِلْمُ الْکِتابِ» نزد اوست همان امیرالمومنین علیه السلام است. و از ایشان پرسیدند : آیا آن که «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» دارد اعلم است یا کسی که «عِلْمُ الْکِتابِ» نزد اوست؟ حضرت فرمودند : علم کسی که نزد او «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» است نسبت به کسی که «عِلْمُ الْکِتابِ» نزد اوست فقط به اندازه آن چیزی است که پشه با بالش از آب دریا بر می دارد. [10]

 

در روایات دیگری از حضرت صادق علیه السّلام آمده است

 که «عِلْمُ الْکِتابِ» نزد همه ائمّه علیهم السّلام است :

عَنِ الصادِقِ فی قَولِه «کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» قَالَ : إِیَّانَا عَنَى وَ عَلِیٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَیْرُنَا بَعْدَ النَّبِیِّ

از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه ، ایشان فرمودند : مقصود ما هستیم و البته علی بن ابیطالب علیه السلام اولین نفر از ما و افضل و شایسته ترین از ما بعد رسول الله صلی الله علیه و آله است.[11]

 

عَن عَبدِاللهِ بنِ کَثیرٍ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ وَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدرِهِ ثُمَّ قالَ عِندَنا وَ اللهِ عِلمُ الکِتابِ کُمَّلاً.

از عبدالله کثیر از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که حضرت دست بر سینه خود گذاشت و فرمود: قسم به خدا که تمامی علم کتاب نزد ما اهل بیت است. [12]

 

--------------------------------------------------------

پی نوشت :

[8].سوره نمل ، آیه 40

[9].وسائل‏ الشیعة ، جلد 27 ، صفحه 188

[10].بحارالأنوار ، جلد 35 ، صفحه 429 از تفسیر قمی

[11].الکافی ، جلد1 ، صفحه 229

[12].مجمع البیان (به نقل از آیات الولایه در فضائل امیرالمومنین علی علیه السّلام)


نوشته شده توسط گروه قرآن در روز پنجشنبه 1390/5/13 ساعت 29:33

--------------------

تفسیر جامع    ج‏5    127

 

 

قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏ حضرت صادق علیه السّلام در جواب ابو بصیر و میسره و یحیى بزاز و سدیر فرمود بین کسى که علمى از کتاب را داراست با آنکه علم کتاب در نزد اوست فرق بسیارى وجود دارد آصف بن برخیا فقط واجد یک حرف از حروف اسم اعظم خداوند است دانش او مانند قطره و دریا است و ما ائمه داراى علم کتاب میباشم.[1]

 

 

 

 

[1] بروجردى، محمدابراهیم، تفسیر جامع، 7جلد، کتابخانه صدر - ایران - تهران، چاپ: 6، 1366 ه.ش.

 

 

 

جامع التفاسیر نور

 

فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) از منظر روایات
سؤال: فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دیدگاه روایات اهل سنت چگونه است؟
جواب: روایات زیادى در مورد فضائل اهل بیت(علیهم السلام) بیان شده که در ذیل به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ حدیث نور
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کنت أنا و على بن ابی طالب(علیه السلام) نوراً بین یدی الله قبل أن یخلق آدم باربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین. فجزء أنا وجزء علىّ»؛(1) «من و على بن ابى طالب نورى واحد نزد خداوند متعال بودیم، چهار هزار سال قبل از آن که خداوند حضرت آدم را خلق کند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسیم نمود: جزئى من و جزء دیگر آن علىّ است.»
این حدیث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعین، و بیش از چهل نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند.
2 ـ حدیث «أحبّ الخلق»
امام على(علیه السلام) کسى است که طبق نصّ نبوى: «أحبّ الخلق إلى الله» است.
ترمذى به سند خود از انس بن مالک نقل مى کند: «کان عند النبى(صلى الله علیه وآله) طیر فقال: اللّهمّ ائتنى بأحبّ خلقک الیک یأکل معى من هذا الطیر، فجآء علىّ فأکل معه»؛(2) «مرغ بریانى نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود. عرض کرد: خدایا! محبوب ترین خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در این غذا شرکت کند. در این هنگام على(علیه السلام) وارد شد و با او در غذا شرکت کرد».
این حدیث صحیح را نُه نفر از صحابه، نود و یک نفر از تابعین، و پنجاه نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند. هفت نفر از آنان نیز درباره این حدیث کتاب تألیف نموده اند و گروهى از آنان نیز حدیث را از مسلّمات دانسته اند؛ مانند: مسعودى در «مروج الذهب»،(3) ابن عبد البرّ در «الاستیعاب»، محمّد بن طلحه شافعى در «مطالب السؤول»،(4) صفورى در «نزهة المجالس» و فضل بن روزبهان در «ابطال الباطل».
3 ـ امام على(علیه السلام) میزان ایمان و نفاق
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لا یحبّ علیّاً إلاّ مؤمن ولا یبغض علیّاً إلاّ منافق»؛ «دوست ندارد على را مگر مؤمن و مبغوض ندارد على را مگر منافق.»
این مضمون را هشت نفر از صحابه، و حدود چهل نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند، مانند مسلم در «صحیح»،(5) ترمذى در «صحیح»،(6) احمد در «مسند»(7) و ابن ماجه در «سنن».(8)
4 ـ امام على(علیه السلام) برادر معنوى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
جابر بن عبدالله و سعید بن مسیّب مى گویند: «إنّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) آخى بین اصحابه، فبقى رسول الله(صلى الله علیه وآله) و ابوبکر و عمر و على(علیه السلام)، فآخى بین ابى بکر و عمر و قال لعلى: أنت أخى و أنا أخوک»؛ «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بین اصحابش عقد اخوت بست و تنها رسول خدا، ابوبکر، عمر و علىّ باقى ماندند، آن گاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس به على(علیه السلام) فرمود: «تو برادر من و من برادر تو ام.»
این حدیث را چهارده نفر از صحابه، و حدود چهل نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: ترمذى در صحیح(9)و حاکم در مستدرک.(10)
5 ـ امام على(علیه السلام) و باز بودن درب خانه او به مسجد
احمد بن حنبل از زید بن ارقم نقل مى کند: «کان لنفر من الصحابه أبواب شارعة فی المسجد، فقال رسول الله(صلى الله علیه وآله): سدّوا هذه الأبواب الاّ باب على. فقال بعضهم فیه. فقال(صلى الله علیه وآله): و الله ما سددت شیئاً و لافتحته و لکن أمرت بشىء فاتبعته»؛(11)«گروهى از اصحاب، درهایى را ازمنزلشان به مسجد باز نموده بودند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: همه درها بسته شود، غیر از درب خانه على. برخى از مردم سخنانى گفتند، آنگاه فرمود: من درب ها را از جانب خود نبستم و باز نگذاشتم، بلکه مأمور شدم و به مأموریتم عمل نمودم.»
ترمذى نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «سدّوا الأبواب کلها الاّ باب علىّ»؛(12) «همه درب ها را به مسجد، ببندید، جز درب خانه على».
این حدیث را حدود دوازده نفر از صحابه و سى نفر از علماى عامه نقل کرده اند.
6 ـ امام على(علیه السلام) و ردّ شمس
ابوهریره مى گوید: «نام رسول الله(صلى الله علیه وآله) ورأسه فى حجر علىّ، ولم یکن صلّى العصر حتى غربت الشمس، فلما قام النبى(صلى الله علیه وآله)دعا له فردّت علیه الشمس حتى صلّى، ثم غابت ثانیة»؛(13) «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حالى که سرش در دامان على(علیه السلام) بود خوابید، و ایشان نماز عصر را نخوانده بود که خورشید غروب کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بیدار شد براى او دعا کرد، خورشید بازگشت، على(علیه السلام) نماز عصر را در وقت خود به جاى آورد، آن گاه خورشید بازگشت».
این حدیث را نُه نفر از صحابه، و چهل نفر از علماى عامه نقل کرده اند که ده نفر از آن ها درباره این حدیث کتاب تألیف نموده، حدود سیزده نفر نیز آن را تصحیح کرده اند؛ امثال: ابوجعفر طحاوى،(14) طبرانى،(15) بیهقى،(16) هیثمى(17) و قسطلانى.(18)
7 ـ امام على(علیه السلام) و ابلاغ سوره برائت
ابو رافع مى گوید: «بعث رسول الله(صلى الله علیه وآله) ابابکر بسورة «برائة» الى الموسم، فأتى جبرئیل فقال: انّه لن یؤدّیها عنک الا انت او رجل منک. فبعث علیاً فى اثره حتّى لحقه بین مکّة و المدینة، فأخذها و قرأها على الناس فى الموسم»؛(19) «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ابوبکر را براى ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد. جبرئیل بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد و گفت: سوره را یا باید خودت ابلاغ کنى یا کسى که از توست. پیامبر(صلى الله علیه وآله) علىّ(علیه السلام) را به دنبال او فرستاد. على(علیه السلام) بین مکه و مدینه به ابوبکر رسید، سوره را از او گرفته و بر مردم قرائت نمود».
این حدیث را هفتاد و سه نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند که برخى از آنان عبارت اند از: احمد بن حنبل در مسند،(20) ابن ماجه در سنن،(21) و ترمذى در صحیح.(22)
8 ـ امام على(علیه السلام) مولود کعبه
حاکم نیشابورى مى گوید: «قد تواترت الأخبار أنّ فاطمة بنت أسد ولدت أمیرالمؤمنین على بن أبى طالب ـ کرّم الله وجهه ـ فى جوف الکعبه»؛(23) «در اخبار متواتر آمده است که فاطمه دختر اسد، امیرالمؤمنین على بن ابى طالب ـ کرّم الله وجهه ـ را داخل کعبه زایید».
این حدیث را هفده نفر از علماى اهل سنت نقل کرده، دوازده نفر به تواتر یا شهرت آن تصریح نموده و نه نفر نیز به اختصاص این فضیلت به امام على(علیه السلام) تصریح کرده اند.
9 ـ امام على(علیه السلام) و گرفتن لواء
بریده اسلمى، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: «لأعطین اللّواء غداً رجلا یحبّ الله و رسوله و یحبّه الله و رسوله، فلمّا کان من الغد تطاول لها أبوبکر و عمر، فدعا علیّاً(علیه السلام) و هو أرمد فتفل فى عینیه و اعطاه اللواء، و نهض معه من الناس ما نهض»؛ (24) «فردا پرچم را به دست کسى خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. روز بعد ابوبکر و عمر منتظر بودند که آن ها را صدا زند، ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله)علىّ(علیه السلام) را در حالى که درد چشم داشت صدا زد و آب دهان در چشم او مالید، آن گاه پرچم را به دست او داد و عده اى نیز با او حرکت کردند.»
10 ـ امام على(علیه السلام) اوّلین مسلمان و مؤمن
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فاطمه(علیها السلام) فرمود: «انّه لأول أصحابى إسلاماً»؛(25) «علىّ اوّلین نفر از اصحاب من است که اسلام آورد».
11 ـ امام على(علیه السلام) اوّلین نمازگزار با پیامبر(صلى الله علیه وآله)
حاکم نیشابورى، به سندش از امام على(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: «عبدت الله مع رسول الله(صلى الله علیه وآله) سبع سنین قبل أن یعبده أحد من هذه الأمّه»؛(26) «با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هفت سال قبل از دیگران عبادت کردم».(27)

منابع
1. تذکرة الخواص، ص 46.
2. صحیح ترمذى، ج 5، ص 595.
3. مروج الذهب، ج 1، ص 711.
4. مطالب السؤول، ص 42.
5. صحیح مسلم، ج 1، ص 120، ح 131، کتاب الإیمان.
6. صحیح ترمذى، ج 5، ص 601، ح 3736.
7. مسند احمد، ج 1، ص 135، ح 643.
8. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42، ح 114.
9. صحیح ترمذى، ج 5، ص 595، ح 3720.
10. مستدرک حاکم، ج 3، ص 16، ح 4289.
11. مسند احمد، ج 4، ص 369.
12. سنن ترمذى، ج 5، ص 641.
13. الخصائص الکبرى ج 2 ص 324.
14. کشف الرمس، سیوطى، ص 29.
15. همان، ص 34.
16. همان.
17. مجمع الزوائد، ج 8، ص 279.
18. المواهب اللدنیة، ج 1، ص 358.
19. در المنثور، ج 3، ص 210.
20. مسند احمد، ج 4، ص 165.
21. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44.
22. صحیح ترمذى، ج 5، ص 636.
23. مستدرک حاکم، ج 3، ص 550، ح 6044.
24. تاریخ طبرى، ج 3، ص 93.
25. مسند احمد، ج 5، ص 662، ح 19796.
26. مستدرک حاکم، ج 3، ص 112.
27. على اصغر رضوانى، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص 31. 

http://mafatih66.mihanblog.com