به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، خون دلی که لعل شد ترجمه فارسی خاطراتی است که آیتالله خامنهای به زبان عربی از دوران جوانی و سالهای مبارزه و زندان خود در دوران تبعید روایت کردهاند.
در گزارش پیش رو برشی از کتاب خون دلی که لعل شد که حاوی خاطرهای جذاب از دورانهای زندگی رهبر فرزانه انقلاب است برای مخاطبان منتشر کردهایم.
خاطره زیر شرحی است از وقوع سیل در ایرانشهر هنگامی که رهبر معظم انقلاب در آن منطقه تبعید بودند:
پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند.
بیشتر بخوانید: خون دلی که لعل شد؛ روایتی شیرین از خاطرات رهبر انقلاب
جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانهها را یکی پس از دیگری میشنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانهها و فریاد کمک خواهی مردم.
در چنین حالت بحرانی و وحشتناک، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیلهای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء (علیه السلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست. قطعهای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانهی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم.
آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. پس از آنکه سیل بند آمد کمیتهای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم.
سلام
سال نو مبارک
** سامانه تبلیغات آنلاین دنیس **
با سایت دنیس می توانید تبلیغات خود را به صورت کاملا رایگان در معرض دید هزاران کاربر قرار داده و با انتشار لینک هوشمند دنیس، درآمد مستقیم و حرفه ای کسب نمایید.
(( https://dnis.ir/smart/mohajabe ))