عمرم رسید به نیمه دوران نیامدی
حیران شدم از درد یتیمان نیامدی
------------------
چه دیده ها که دوخته به در شده ؛ نیامدی
چه عمرها ز دوریت به سر شده ؛ نیامدی
چه روزها که تا به شب نام تو برده شد به لب
چه چشمها که از غم تو تر شده ؛ نیامدی
شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی
ببین که از بهار هم خبر شده نیامدی
بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان
اسیر فتنه ی زمان بشر شده نیامدی
تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین
و امشبم بدون تو سحر شده نیامدی
صبا به یار آشنا بگو که شاعر شما
ز دوری رخ تو خون جگر شده نیامدی
از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام
به حق مادری که منتظر شده نیامدی
--------------
شاعر نامعلوم
-----------
entezaresabz-313.fa
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.