گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

چرا جانم نمی آیی؟

گل نرگس کجایی تو

گذشت عمرم ز نیمه و نیامدی

طبقه بندی موضوعی

چه شد و چه خواهد شد؟

محرمانه 

❄️ چه شد و چه خواهد شد؟


🔵۲۰گزاره اقلیمی درباره سیلاب ایران


۱-  سیل گلستان یک سختار (اکستریم) اقلیمی است. یعنی پدیده‌ای غیر نرمال و اتفاقی است. از آن جهت که نشانه‌ای از تکرار منظم و دوره‌ای وقوع آن وجود ندارد. یک بار در سال ۱۳۳۶ بارشی نزدیک به این مقدار در منطقه رخ داده. در دوره‌های تاریخی البته نشانه‌های وقوع سیل‌های شدید در منطقه وجود دارد. اما آنچه که رسما در دوره مدرن روی کاغذ ثبت شده سیل اخیر را یک رخداد بی‌همتا نشان می‌دهد.


۲- سیل جنوب غرب نیز از نظر حجم بارش یک سختار است. با وجود این، ماه پیش خوزستان و لرستان بارشی بیش از این نیز را تجربه کرده بودند. آن بارش در همه دوران ثبت رکوردهای اقلیمی ایران بی‌همتا بود.


۳- سه اکستریم اقلیمی در دو نقطه با فاصله تقریبا هزاروپانصد کیلومتر از یکدیگر در ایران. سیل‌هایی که دوره برگشت آنها می‌تواند هفتاد ساله و بیشتر باشد در یک ماه در یک نقطه (جنوب غرب) و هم‌زمان در شمال شرق رخ داده‌اند.


۴- آیا این‌طور سیل‌های غیرنرمال می‌توانند نشانه تغییر اقلیم باشند؟ هیچ رخداد منفردی نمی‌تواند نشانه تغییر اقلیم باشد. اما تکرار وقوع رخدادهای غیر نرمال می‌تواند فرض تغییر اقلیم را تقویت کند.


۵- بعد از دو دهه خشکسالی، چنین بارش‌های سیلابی فراتر از نرمال می‌توانند نشانه فرارسیدن دوره ترسالی باشند؟ هیچ رخداد منفرد اقلیمی و همچنین هیچ بیلان بارش سالانه نشانه آغاز یا پایان هیچ دوران اقلیمی نیست.


۶- آیا می‌توان مثلا به این نتیجه رسید که بعد از چند سال خشکسالی حالا نوبت چند سال ترسالی شده؟ دوره‌های اقلیمی هرگز چنین نظم دقیقی نداشته‌اند. اقلیم ‌شناسان کاهنان معبد آمون نیستند.


۷- اقلیم‌شناسان اصلی دارند با این مضمون که گذشته چراغ راه آینده نیست. گذشته غالبا شما را گول می‌زند. برای مثال، در میانگین آمار هفتادساله ایران چندان خشک‌تر نشده، در میانگین پنجاه ساله ایران کمی خشک شده، در میانگین سی ساله ایران قطعا خشک‌تر شده است. کدام‌یک را مبنا قرار دهیم؟


۸- وقوع این سیل‌ها قابل پیش بینی بوده؟ از چند روز پیشتر بله. حتی کمابیش از دو سه هفته قبل. اما نمی‌توان مثلا از الان پیش بینی کرد که سال آینده قرار است چنین سیلی در فلان جا بیاید.


۹- ممکن است این بارش‌ها نتیجه بارورسازی ابرها باشند؟ این یک شایعه مبتذل است. همه امکانات بشر برای بارورسازی ابرها ضرب در هزار هم بشود نمی‌تواند چنین حجمی از بارش را ایجاد کند.


۱۰- تاثیر هارپ؟ این هم یک جوک دیگر فضای مجازی است.


۱۱- آیا جنگل‌زدایی می‌تواند عامل سیل گلستان باشد؟ نه. قطعا "عامل ایجاد سیل" در آن منطقه جنگل‌زدایی نیست. هر چه بوده آن بالا در آسمان رخ داده است.


۱۲- نقش عامل انسانی در سیل گلستان چقدر است؟ قطعا بخش قابل توجهی از ویرانگری سیل ناشی از مولفه انسانی است. مثل تخریب پوشش گیاهی و عدم رعایت حریم رودخانه‌ها. سیل می‌توانست کمتر ویرانگر باشد اگر اقتضائات معمول اکولوژیک در مدیریت محیطی چشم‌انداز گلستان رعایت شده بود. اما با انسان و بی انسان در هر حال این سیل رخ می‌داد.


۱۳- نقش عامل انسانی در سیل شیراز چقدر است؟ اساسا حادثه دروازه قرآن شیراز یک اتفاق انسانی است نه یک اکستریم اقلیمی. آن حادثه قطعا باید مورد پیگرد قرار گیرد.


۱۴- آیا وقوع این‌گونه سیل‌ها قابل پیشگیری است؟ وقوع سیل به ندرت ممکن است قابل پیشگیری باشد، اما قطعا ویرانگری آن قابل پیشگیری است


۱۵- سد می‌تواند عامل وقوع سیل باشد؟ یکی از کارکردهای سدها برعکس ممانعت از وقوع سیل است.


۱۶- تا چه حد می‌توان مثبت به وقوع سیل‌های اخیر نگاه کرد؟ قطعا بارش‌های امسال در مجموع امیدوارکننده بوده و می‌تواند به طبیعت تشنه ایران فرصت بدهد نفسی تازه کند. اما سیل به صورت محدود باعث تغذیه سفره‌های زیرزمینی شده و غالبا به سرعت از دسترس محیط خارج می‌شود.


۱۷- آیا تغذیه منابع آب به واسطه وقوع این بارش‌ها می‌تواند نشانگر رونق کشاورزی در سال در پیش رو باشد؟ آنجا که سیل آمده بعید است به این راحتی کشاورزان و روستاییان و دامدارانش بتوانند کمر راست کنند. اما در مناطق دیگر قطعا شرایط برای معیشت‌های مرتبط با منابع آب مطلوب خواهد بود.


۱۸- پیش‌بینی چند روز آینده؟ در سه روز آینده اوضاع در جنوب لرستان و خوزستان می‌تواند نگران کننده باشد. اما بعید است سیل در قالب چنان اکستریم نادری که در گلستان رخ داد دوباره رخ بدهد.


۱۹- پیش بینی سال آینده؟ امسال ترسالی شدید بوده، برای سال آینده وضعیت نرمال پیش‌بینی شده است.


۲۰- چشم‌انداز نهایی اقلیم ایران؟ غالب مدل‌ها می‌گویند خاورمیانه و شمال آفریقا در حال گرم‌تر و خشک‌تر شدن است.


✍ ناصر کرمی 

@iranoralhistory

@secret_file 


👌 #محرمانه کانال حرفه‌ای‌ها

http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea

محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید


نوع مطلب : سیلاب - آب و هوا

مستان سلامت می کنند

افتخار همه آفاق

مبعث رسول اکرم ( ص )  


مژده ای دل که به تن باد بهاران آمد 

موسم عطر گل و بوی نگاران آمد 


عندلیب خوش دوران به گلستان، فریاد

که رسولی به جهان بهر ضعیفان آمد


شده مبعوث رسولی که بود ختم رسل 

افتخار همه آفاق و همه جان آمد.


شهر مکه همه شد غرق ز انوار خدا 

چونکه بر فرق نبی افسرتابان آمد


آنکه جز او نبود مستحق لطف چنین

به چنین موهبتی باید یزدان آمد  


گفت اقرأ چو رسول از پی جبریل امین 

معدن علم شد و فیض نمایان آمد


ثقل و سنگینی احکام رسالت بر دوش 

چون برانگیخته شد با تن لرزان آمد


عزم رفتن چو نمود از طرف غار حرا

جمله ی کون و مکان مدح و ثنا خوان آمد


همه جا بود جهالت به جهان چون شب تار

بر دل مکه  ز  رحمت یم باران آمد


قدسیانند همه محو جمال رخ او 

گوئی از عرش بسی نیّر تابان آمد


باز چون کرد خدیجه به رویش در گوئی 

به عیان دید محمّد ص که پریشان آمد


بت پرستان همه را راه سعادت گم بود 

به چنین راهبری شمس فروزان آمد


گبر و ترسا همه در جهل و جهالت بودند

سویشان نور هدی فرّ سلیمان آمد


چون خبردار شد از آمدنش ملک عجم 

سوی یثرب زعجم حضرت سلمان آمد


به جهان کرد ندا بهر هدایت همه را

که به همراه نبی معجز قرآن آمد


او نمودش به(نیا) سازغزل ازسرلطف 

پس به الطاف نبی شاد و غزلخوان آمد


 شاعر:محمدحسن محمدی نیا بهابادی  

۱۳۹۶.۲.۴   🌹🌹🌹🌹🌹🌹


ﺁﺭﺍﻣﺶ

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ،

ﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣَﺤﺮَﻣَﺖ ﻧﯿﺴﺖ...!

و ﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ...


ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﻨﯽ...

و ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﺒﺮﯼ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ...

ﻫﺮﮔﺰ...

ﺗﻨﻬﺎ...

ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ...

"ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ، ﺗﻮ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﯽ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ..."

https://t.me/Negahe_ziba1/36383

سنگها

وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند...

و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟


خمیر به سنگها می چسبد...

اما نان هر چه پخته تر می شود،

 از سنگها جدا میشود!!


حکایت آدم‌ها همین است...

سختی های دنیا ، حرارت تنور است...

و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...


و هر چه انسان پخته تر میشود 

سنگ کمتری بخود می گیرد...

سنگها تعلقات دنیایی هستند...

ماشین من.. خانه من..من.. من !!


آنوقت که قرار است نان را از تنور 

خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!

خوشا بحال آنکه در تنور دنیا 

آنقدر پخته میشود...


که به هیچ سنگی نمی چسبد!!

ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟

سنگ ما کدام است ؟


❤️ @be_name_khoda ❤️

https://eitaa.com/be_name_khoda/2565

خسروی دارم که باشد ماه تابان همه

خسروی دارم که باشد ددشمنا ن را ملحمه

-----------------------------

خسروی دارم که باشد صد برابر با جنان

خسروی دارم که باشد در زمین شاه جهان

-----------------------------

خسروی دارم که باشد رازدار فاطمه – س -

خسروی دارم که دارد صد نشان فاطمه– س –

--------------------------------

خسروی دارم نباشد مثل او در هر زمان

خسروی دارم که پنهان است و ظاهر در جهان

------------------------------

خسروی دارم که باشد مختفی در قلبمان

خسروی دارم نهان ازآن نشان بی نشان

------------------------------------

خسروی دارم  بیاید تا جهان روشن شود

خسروی دارم که عشقش مر تورا ایمان شود

----------------------------------

خسروی دارم که خالش خلوت جان و دل است

خسروی دارم که پیمان بسته از عهد الست

---------------------------------------

خسروی دارم که رویش مهرتابان راخجل

خسروی دارم زعدلش ظلم ظالم مضمحل

-------------------------------------

خسروی دارم  بیاید تا دلم روشن کند

خسروی دارم  بیاید تا جهان گلشن کند

-----------------------------------

خسروی دارم  بیانش مثل دریا نیلگون

خسروی دارم  کند ظلم وستم را واژگون

**************

امید وصال

آنگه که چکه می کرد زشیر قلب من عشق

صدای آب می داد نوای دلربایش

به آسمان آبی خیره شدم ندیدم

بجز دو صد نگاهش ، نشسته ام به راهش

نظر به آن جمالش ، به خال بی مثالش

به رفتن پگاهش ، به هیبت جلالش

عجب مدار از من چنین شکسته قلبم

مگربیاید از ره ، ببینم آن جمالش

به رو ء یت هلالش ، زگیسوی سیاهش

بچینم از رخ او ، گلی ازآن وصالش

بریده باد دستم ، بسی قلم شکستم

به لطف دوست بستم ، امید بر وصالش

***********

آشفته بازار

وجودم نخ نما گشته به مقراض فراموشی

زبس از یاد بردی تو ، مرا در دام بیهوشی

فلک افسونگری بنمود و مکرو حیله هایی کرد

امان از دست این مردم ، امان از حرف درگوشی

برفتی تو و تنها شد دل زار و نزار من

خیال و فکر من این بود که در وصلم بسی کوشی

چو در انظار این مردم تو با سیلی بنوازی

بسی آب و روان گشته ز چشمانم به مدهوشی

 شفای درد و درمانی ، قرار دل ، تو سامانی

رهاکردی و رفتی تو مرا در خواب خرگوشی

دراین زندان اسکندر ، من وصدها پریشانی

تویی آرامش دلها ، چرا عیبم نمی پوشی

اسیر بو ی موی تو ، دل آشفته بازارم

تویی سرو خرامانم ، چرا ازمن نظر پوشی

غزل گفتی و دُ رّ سفتی دراین هنگام مشتاقی

مدال افتخارمن همین رسم سیه پوشی

نمک پاشان زخمم شد همان چشمان پرشورت

تحمّل کرده ام امّا تو می پاشی و می پوشی

اگر چه شعر من چندان نباشد در خور رویت

ز الطاف خفیّ خود مرا لاجرعه می نوشی

--------------------

http://mahdi26dehghan11.blogfa.com

------------------

خون دلی که لعل شد

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، خون دلی که لعل شد ترجمه فارسی خاطراتی است که آیت‌الله خامنه‌ای به زبان عربی از دوران جوانی و سال‌های مبارزه و زندان خود در دوران تبعید روایت کرده‌اند.

در گزارش پیش رو برشی از کتاب خون دلی که لعل شد که حاوی خاطره‌ای جذاب از دوران‌های زندگی رهبر فرزانه انقلاب است برای مخاطبان منتشر کرده‌ایم.

خاطره زیر شرحی است از وقوع سیل در ایرانشهر هنگامی که رهبر معظم انقلاب در آن منطقه تبعید بودند:

پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرش‌های مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند.

اقدام جالبی که رهبر انقلاب با آن یک سیل را بند آورد


بیشتر بخوانید: خون دلی که لعل شد؛ روایتی شیرین از خاطرات رهبر انقلاب


جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک خواهی مردم.

در چنین حالت بحرانی و وحشتناک، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء (علیه السلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم.

آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. پس از آنکه سیل بند آمد کمیته‌ای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم.